امسال ایران زمستان سرد و سختی رو تجربه کرد. سرمایی که بنا به استناد اطلاعات و آمار در نیم قرن اخیر بی سابقه و کم نظیر بود. سرما هرچند می تواند بعنوان قسمتی از برنامه طبیعت باشد اما سرمای سخت امسال مطمئنا طبیعت را دچار دگرگونی خواهد کرد. در این بین گیاهان یکی از آسیب پذیرترین اجزای طبیعت هستند. سرما زدگی گیاهان مخصوصا گیاهان زراعی و باغی که از اصلی ترین منابع تغذیه ای می باشند هشداری برای ما بود. سرما زدگی و خشک شدن مرکبات باغهای شمال ، گیاهان گلخانه ای و سایر گیاهان پاییزه کاشته شده بیش از میلیاردها تومان خسارت به کشاورزان و تولیدکنندگان محصولات کشاورزی وارد نمود. این رویداد آزمون جدی برای وزارت کشاورزی و کشاورزان بود و مشخص شد نه تنها از روشها و اصول صحیح در کشت گیاهان استفاده نمی شود بلکه مدیریت بحران نیز در این حیطه وجود ندارد. حال از بعد دیگری به قضیه نگاه می کنیم : بنده اهل عرفان و اخلاق نیستم ولی معتقدم علت اصلی این سرمای سخت و زیان آور را باید در رفتار خودمان جستجو کنیم. خداوند در قرآن فرموده خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند (سوره مبارکه الانفال آیه 53). این آیه موید این امر است که تغییر رفتار طبیعت تابع تغییر رفتار انسانهاست. متاسفانه اگر در جامعه خودمان جستجو کنیم شاهد معضلات و ناهنجاری های فراوانی هستیم که هر روز در حال افزایش است، دروغ، ریا، کلاهبرداری، ربا، غش در معامله، کم فروشی و از این قسم موارد که جامعه را به سمت انحطاط و تباهی می کشاند. کم فروشی و غش در معامله که مربوط به تولیدات کشاورزی و صنایع تبدیلی نیز می شود هر روز در حال افزایش است و رنگ و لعاب قانونی و شرعی به خود می گیرد. نمونه بارز آن مخلوط نمودن شیر با آب و استفاده از نامشخص ترین قسمت دامها در فرآوردهای گوشتی نظیر سوسیس و کالباس می باشد. خداوند در قرآن در آیات متعدد اشاره می کند که قوم شعیب به خاطر گناه کم فروشی در معامله به کیفر سختی دچار شده و مورد عذاب الهی قرار گرفتند. در هر حال این سرما هشدار جدی برای ما بود که هم در رفتارمان تغییر اساسی ایجاد کنیم و در بعد دیگر تمام جوانب علمی تولید را برای مقابله با سرما رعایت نماییم.
ماه مبارک رمضان هم داره کم کم تموم میشه. خدا داره سفره مهمانی شو از جلو بنده هاش جمع می کنه تا سال دیگه . ماه بسیار جالبیه ، یه جورایی خیلی به این ماه علاقمندم الان که داریم به آخرش می رسیم یه خورده دلم گرفته. خوردنش ، خوابیدنش ، فکر کردنش و همه چیزش با همه ماهها فرق می کنه اصلا به طور کل سیستم زندگی آدم تو این ماه یه جور دیگه میشه. از شما می خوام تو این روزهای آخری لابلای دعاهای قشنگتون منو هم دعا کنید. ضمناً پیشاپیش فرا رسیدن عید سعید فطر رو هم تبریک می گم.
دیشب افطار مهمان محفل گرم خانه سبزواریان بودم که به همت آقای دکتر راه چمنی برگزار شده بود. مهمانان حاضر در این ضیافت، سبزواریهای مقیم مرکز بودند که در بین شان چهره های شاخص سیاسی، قضایی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی نظیر آیت الله امین امام جمعه شهر ری ، جناب آقای مغیثی رئیس سابق شورای عالی زندانهای کل کشور ، دکتر راه چمنی رئیس سابق سازمان بهزیستی ، جناب آقای حمید سبزواری شاعر معاصر و چند نفری که بنده آنها را نمی شناختم نیز به چشم می خورد. خانه سبزواریان انجمنی غیرانتفاعی در تهران می باشد که به جهت ارتباط بیشتر سبزواریان و همفکری و هم اندیشی برای رفع معضلات شهر سبزوار تشکیل شده است. بعد از صرف افطار و ذکر اشعاری در وصف امیرالمومنین توسط استاد حمید سبزواری چند تن از چهره های شاخص به ایراد سخنانی پرداختند. قرار است دکتر راه چمنی که ۴ دوره نماینده مردم سبزوار در مجلس شورای اسلامی بوده برای انتخابات مجلس از تهران کاندید شود و آیت الله امین نیز قصد کاندید شدن در انتخابات میان دوره ای مجلس خبرگان رهبری از تهران را دارد. هر چند شناخت بنده از این دو بزرگوار زیاد نیست ولی امیدوارم هر کسی که قصد خدمت به مردم را دارد منتخب مردم گردد.
وقتی نزدیکای انتخابات میشه و کاندیداها احتیاج مبرمی به رای مردم دارند، جوری مردمو خام می کنند که واقعاْ غیر قابل تصوره، کسی هم کاری نداره که این کاندیدا می تونه برنامه ها و یا بهتر بگم افسانه هاشو پیاده کنه یا نه. تو دوران انتخاباته که می تونی مسئولینو بین مردم تو صف رای دادن ببینی و یا اینکه قیمت ها ثابت می مونه و همه چیز به نفع مردم تغییر پیدا میکنه. در این بین رفتار و گفتار انتخاباتی کاندیداها نیز جالبه. کاندیدی که یه وقتی هم ابتکار عمل دستش بود بیل پشت ماشینش می ذاره و این طرف و اون طرف میره و هر جا که دلش خواست پیاده میشه و یه درختی میکاره و طوری وانمود میکنه که خیلی مردمیه و تا کنون حتی در دوران مدیریتیش بیل هم زیاد زده و علاقمند شدید طبیعته. کاندید دیگر وعده میده آهای مردم نفت سرسفره هاتون میارم تا دیگه نیازی به نون و آب نداشته باشید و کاندید بعدی هم داد می زنه که آقا من کمر غول تورم رو می شکنم و نمی زارم نفس بکشه، من اجازه نمی دم قیمت بنزین افزایش پیدا کنه. همه اینها وعده های خوش آب و رنگیه اما... وقتی انتخابات به پایان رسید و طرف رای آورد دیگه نه بیل زدن یادش میاد نه نفت آوردن نه مهار تورم و نه کنترل قیمت بنزین. پس ای کاش همیشه انتخابات بود!
لطفاْ به من کمک کنید! آقا پسرمو دکترا جواب کردند پول ندارم داروهاشو بخرم، لطفا کمک کنید! خانم دو روز هیچی نخوردم تو رو خدا کمک کنید! اینها همه عجز و ناله هایی که با راه رفتن توی خیابان ها و یا پشت چراغ قرمز سر هر چهارراه می شنویم. بعضی اوقات نیز خیلی متاثر از شخصیت های داستانی، دخترکی با لباس های ژولیده طرف شما میاد و میگه آقا لطفاْ یه کبریت از من بخرید. معضل تکدی گری یکی از معضلات و آسیب های اجتماعی کلان شهری مانند تهران است. مهاجرت های بی رویه، بیکاری، وجود نگاه دلسوزانه از سوی مردم، درآمد خوب و ... از جمله علل و عوامل بروز تکدی گری است. آسیب شناسی تکدی گری یکی از امور ضروری در جامعه بوده که متاسفانه تا به امروز به طور جدی به این مقوله پرداخته نشده است. شاید مهمترین علت در بروز تکدی گری خود مردم باشند. متکدیان وقتی به راحتی در شهری مانند تهران درآمد بالایی کسب می کنند و هر فردی به راحتی از روی ترحم و دلسوزی به آنها کمک می کند،انگیزه ای پیدا می کنند برای تداوم این کار. اگر شهر تبریز به شهر بدون گدا ملقب می شود نه فقط به خاطر همت مسئولین، بلکه عامل اصلی مقتصد بودن آنهاست که مسبب کاهش گدا در آن شهر شده است. باید به این نکته توجه کرد که کمک مالی به کودک متکدی نه تنها کمکی به او نیست بلکه بنوعی آینده او را به خاطر ترغیبش به این کار تباه می سازد. پس بیاییم به افرادی که مستحق نیستند کمک نکنیم.
در میان اس ام اس های ارسالی و دریافتی که منبع درآمدی خوبی برای دولت شده است بعضی وقت ها نکات خوب و ارزنده ای پیدا می شود که خواندنش خالی از لطف نیست . مثل این اس ام اسی که چند روز پیش دریافت کردم : هرگاه خدا تو را به لبه پرتگاه برد به او اعتماد کن. زیرا یا تو را از پشت می گیرد و یا به تو پرواز کردن را خواهد آموخت.
سالی دیگر نیز رو به اتمام است. یک سال با تمام سفیدی ها، سیاهی ها و روزهای خاکستری اش طی شد. لحظه ها به سرعت گذشتند و ما را به انتهای سال رساندند. سالی که برای همه ما روزهای خوب و تلخی به همراه داشت. برای بنده یکی از مهمترین و بهترین وقایع سال 85 آشنایی و دیدار حضوری با دوستان وبلاگ نویسی بود که پیشتر از آن در دنیای مجازی با آنها در ارتباط بودم. دوستان خوبی همچون آقایان محمد درویش،رادمان رادمنش، هومن روانبخش، حمیدرضا عباسی، سید امین فانی، یاسر سلیمانی، بهروز دولت پرست، مجید فنایی، جلال عباسیان، محسن رفیعی ، محمدباقر پارسا، ولی ا... مهدیزاده، حمیدرضا فهیم، علی درویش زاده، هومن جیا، مهدی نامدار، اعتصام سیادت، محمدتقی عبادی، عباس بابایی، محمد آروین، پرهام جبارزاده، جواد رزمی، امیر انتصاری وخانم ها رزا بداغی، زینب اقبالی، نصیب محمدامینی، هانیه حاتمیان، مریم خوشنامی، فاطمه شکاری، سعیده شیخ رضایی و دوستان دیگری که متاسفانه در خاطر این حقیر نیست. که امید آن دارم این دوستی ها و همکاری ها در سال جدید نیز تداوم داشته باشد. در پایان ضمن تبریک سال جدید از خداوند منان برای تمامی ایرانیان عزیز در اقصی نقاط دهکده جهانی آرزوی توفیق، عزت، افتخار، سربلندی، سرافرازی، پیروزی و کامیابی را دارم و امیدوارم سال 1386 سال رسیدن به آرمانها و آرزوهایشان باشد. یا علی
تا حال از خود پرسیده اید که حس بینایی شما مهمتر است یا شنوایی؟ .... چشمان خود را برای چند ثانیه ببندید. سپس احساس کنید چیزی نمی شنوید. به نظرتان کدام مهمتر است؟ شاید در نگاه اول همگی حس بینایی را مهمتر از شنوایی تصور کنید. چرا که دیدن جهان و احساسی که از دیدن زیبایی ها و زشتی ها به انسان دست می دهد شاید چندین برابر یک صدای زیبا یا ناهنچار باشد. اما نگاه خود را عمیق تر کنید و از زاویه دیگری به مسئله بنگرید. بدون شک حس شنوایی بسیار مهمتر و ارجح تر از حس بینایی است. تاریخ نشان داده انسان های شنوا موفق تر از انسان های بینا بوده اند. شاهد این قضیه وجود دانشمندان نابینایی است که از حس شنوایی خود کمال استفاده را برده اند. خداوند متعال نیز صفات خود را در قرآن با اولویت شنوایی بر بینایی عنوان می کند و می فرماید سمیع بصیر (شنوای بینا). اما از همه مهمتر استفاده صحیح از همه حس هاست که خود شکر و سپاسگزاری بزرگی از آفرینده دانا و تواناست.
چند روزی از برگزاری آزمون سیره نبوی (ص) توسط وزارت آموزش و پرورش می گذرد. آزمونی که نه تنها ترویج و تبلیغی از سیره پیامبر گرامی اسلام (ص) نبود، بلکه خواسته یا ناخواسته با طرح سوالاتی به مقام شامخ آن بزرگوار اهانت های صریحی صورت گرفت. سوالاتی که از باب شرعی، عقلی و تاریخی نه تنها بسیار ضعیف می باشد بلکه با نگرش توهین آمیزی نگاشته شده است. مع الاسف با عنایت به اینکه سوالات مطروحه از کتابی در باب سیره نبوی (ص) متخذ شده، مشخص است هیچ نظارتی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر چاپ آن نشده و در مرحله بعد هیچ نظارتی از سوی وزارت آموزش و پرورش در طرح سوالات آزمون سیره نبوی (ص) فرهنگیان صورت نگرفته است. مطمئناً بازخواست، عذرخواهی و برکناری خاطی یان مجازات هم ترازی در برابر هتک حرمت نبوی (ص) نخواهد بود. مسئله مهم بعد از وقوع این حادثه تلخ، سکوت شرم آور مراکز مذهبی، اجتماعی و سیاسی است. نه صدایی آنگونه که شایسته است بلند می شود و نوشته درخوری نگاشته می شود. در اعتراض به این اهانت جوهرها خشکیده و صداها یخ زده و سکوتی شرم آور جامعه را فراگرفته است.
دیروز در یکی از ادارات دولتی هنگام ظهر برای نماز رفتم نمازخانه. بعد از نماز آقایی که ظاهراً مسئول شعار بود شروع کرد به نثار کردن مرگ به همه کشورها و برخی اشخاص از جمله صدام. به خودم گفتم بیش از یک ماه از اعدام اون ملعون می گذره هنوز اینها دارند آرزوی مرگش و می کنند. نمی دونم شاید بخاطر جنایات بیشمار و خباثت بیش از اندازه صدامه که هنوز بعضی ها دست از سرش برنمی دارند و یا برای برهم نخوردن قافیه شعارشون مجبور میشن مرگ بر صدام رو بگن (مرگ بر منافقین و صدام). در کل برأت از کافران و مشرکان یکی از ضروریات است، اما مسئله مهم همراه کردن و آوردن کلمه مرگ با نماز است. نمازی که در هیچ جایش اثری از مرگ و نابودی نیست و تمامش نیایش و ستایش و درود و تحیت است. نمازی که انتهایش با درود و سلام بر نبی مکرم اسلام (ص) ، بندگان صالح و خودمان به اتمام میرسد، چگونه است که بلافاصله بعد از آن از کلمه ای استفاده می شود که سنخیتی با روح نماز ندارد. چه می شود اگر بعد از نماز، فضا با ذکر صلوات و آرزوی عاقبت بخیری برای همه مسلمنان معنویت بیشتری پیدا کند و این شعارها و کلمه مرگ و نابودی در جای دیگری که پسندیده تر است استفاده شود.
مراجع معظم و مکرم تقلید، علمای عظیم الشان اسلام ، مسئولین گرامی ترویج و تبلیغ دین و دولتمردان محترم
ببینید و مقداری بیندیشید و امید است که اقدامی نمایید. تصاویری را که ملاحظه می کنید تندیس حیوانات مختلف بر روی علم است. دقیقا مانند عصر جاهلیت که بت هایشان را با چیزهای مختلف آراسته می کردند؟ چرا باید علم که قداستی ندارد اینگونه ملعبه قرار گیرد حتی اندکی حرمت آیه ها و اسامی معصومین علیهم السلام که بر روی آن منقوش است نگه داشته نمی شود. مطمئن باشید فقط این یک مورد نیست، اگر در شهر تهران بگردید موارد فراوان و مختلفی خواهید دید.